loading...

ُسوداد؟

بازدید : 530
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 15:10

خواب دیدم مرا که ازشان دور ایستاده بودم رها کردند. رفتند. مَرد، پشت میزش برهنه نشسته است. روزها ماه‌هاست که خودش را حبس کرده است. ترس از مرگ است یا غصه‌ی ناتوانی؟ شاید ترکیبی از هر دو. تو ساده نباش. تو باور نکن که مادر ترزا هرگز برای خدا کاری انجام داده باشد. آدم برای خودش هم کاری انجام نمی‌دهد، چه برسد به خدا. ظرف غذا را بهش پس دادم. نه به او، نه به غذا، نگاه نکردم. جنت گوارا است اما،‌‌‌‌ای کاتب تقدیر، در قسمت من مدینه بنویس. یک لحظه‌ هم فکر نکن که غصه‌ی دنیای بیرون خدشه‌ای به بهترین روزهای زندگیش وارد کرده باشد. نی جانا. اینطور نبود. شاد بودم. برایش لبخند زدم. نفهمید. نمی‌فهمند. جانا! وقتی نفرت از چیزی برایت مشکل میسازد، تصمیم بگیر که دوستش داشته باشی. مَرد، آخرش بدون اینکه هیجان لمس لب‌های کسی را تجربه کند مُرد. از تمام عبارت‌های گنگ ِدنیا خسته شده بود. دنبال راهی برای تعریف بود. تعریف همه چیز. همه چیز را تعریف کرد. جیغ میزنم. جیغ میکشم. جیغ میزایم. جیغ می‌بُرم. مهم است یا مهم نیست؟ آفتاب میآید و میرود. به خودم گوشزد میکنم که سر من داد نزن. هر چیزی که مال من بود حالا به نام توست. حاشیه را که کنار بگذارم به تو میرسم. مگر میشود آدم خوشحال باشد و برنده نباشد؟ مگر میشود آدم برنده باشد و خوشحال نباشد؟ بینگو! بحث سر فیلم Whiplash همین بود. هیچکس در این خانه را نمیزند. من هم میدانم. کنار آتش نشسته‌ام و بگذار برایت بگویم... آتشی که برای ابراهیم گلستان شد یک لحظه هم برای ذوب کردن من و تو درنگ نخواهد کرد. حاشیه را کنار میگذارم: اگرچه هیچوقت به خیالم فرصت احمق بودن نمیدهم، اما به جان خودت قسم، تصور اینکه هر کسی به جای تو در این خانه را بزند مرا دفعتا ناراحت میکند. همین.

محصولات الکتریکی کمپانی کیا در راه است!
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 24
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 7
  • بازدید کننده امروز : 6
  • باردید دیروز : 22
  • بازدید کننده دیروز : 20
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 195
  • بازدید ماه : 808
  • بازدید سال : 35080
  • بازدید کلی : 48183
  • کدهای اختصاصی